Monday, March 7, 2022

رسن

حواسم را پرت خاطرات نجات بخشم میکنم. مسیر پناهگاه کلکچال. بعد از آن آب خوری بزرگش. آن فرورفتگی مرطوبش که سنگ های بزرگ و گیاهان ظریف دارد و بوی غلیظ تیزی میدهد. دراز میکشم و چشم هام را در تاریکی میبندم و به بوی تازگی گیاه خوب آب خورده و خوب رشد کرده و لگدکوب شده فکر میکنم.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...