Thursday, March 28, 2024

.

 گفتم میدونی، من خواستن، محدودم کرده. صرف فعل خواستن. گاهی خودم رو میبینم که دیگه چیزی نمیخوام. یا فلان چیز رو نمیخوام. یا توی مدل قبلی عادتیم موندم. فراموش کردم حرکت کردن اول از قصد میاد. از میل. که نیت کردن اصل زیربنایی جهانه. اول بخواه، بعد حرکت کن. برای من، توی تمام این کوبیدن ها و هرس کردن ها، یک جا خواستن متوقف شده. مشکل اینه آرزو کردن رو متوقف کردم. مثل هر چیز، شمشیری دو لبه شده: روی مثبت، حاصلش وجود غنای لذت بخشی در زندگی، روی منفی، حاصلش ثبات پیدا کردن در همه چیز. در ضعف و در قدرت.

حالا که همه چیز زندگی خوبه، قراره دوباره آرزو کنم. که دوباره حرکت کنم. میدونم این گام امسال میشه.

Monday, March 25, 2024

خونه

به دختر گفته بودم اگر بچه‌هام تو رو از من بیشتر دوست داشته باشند پایان دوستی‌مون خواهد بود. خندیده بود جوری که انگار چه شوخی بامزه‌ای کردم. شوخی نکرده بودم. صبح که بیدار شدم یکی از دخترها یک طرف بالشت خوابیده بود و یکی طرف دوم. دختر رو صدا کردم که فلانی دوستی‌مون پابرجاست.
حالا چند روزی - به زودی چند هفته‌ای- شده که دخترها اعتصاب کردند برای من. پیشم نمیان. بازی می‌کنند که قبلا نمی‌کردند، تشویقی می‌خورند ولی پیش من نمی‌خوابند. هر دوتا، وقتی تنها خوابند کابوس می‌بینند. گاهی صدای ناله‌ی در خواب یکیشون بلند میشه. من به عادتم از اینور که هستم صدا میزنم که مامان جان، من اینجام‌‌. بعد آروم میشن. هنوز اما پیش من نمی‌خوابند. نمی‌فهمم چکار کردم من. قهر کردند. و قهر بدجور روی قلب رو خنج میندازه.

Sunday, March 17, 2024

کندی میکر

داشتیم صحبت می‌کردیم که پرنده‌ی اول از بالای خونه رد شد. شبیه درنا بود. چند لحظه بعد دومی و بعد تا دهمی. دوربین رو چرخوندم سمت پنجره که ببین. یک فوج کامل پرنده از روی دریای مرمره رد شد. از بالای خونه گذشت و رفت سمت شمال. انگار جوابمون در مورد اینکه وقت معجزه رسیده یا نه رو گرفته باشیم.
 دوتایی سکوت کردیم. 

.

 دیگه جرئت نمیکنم توی لیست اهداف بنویسمشون. دوتا هدف که سالهای زیادی نوشتم و نرسوندم خودم رو بهش. دیشب تا صبح خواب دیدم برگشتم به قدیم، به ا...