Saturday, June 25, 2016

آغاز

نگرانیم از اینه که یه شهروند معمولی در یه کشور پایین تر از حد معمولم که مهارت هام به سرعت دارن قابلیت پول سازیشون رو از دست می دن. نگرانی مالی فلج کننده است و فکر می کنم دارم به سرعت فلج میشم.
شروع کردم به یادگرفتن پایتون از اینجا و فوتوشاپ از اینجا. امیدوارم انقدر پیش ببرمشون که تموم شه. همه ی زندگیم سعی کردم در بند اعداد نباشم و هستم. نمیشه نباشم. 
از این روزهای ایران دارم غصه می خورم. با سر داریم سقوط می کنیم و می دونم هر بار کشور پایین میره، منم بیشتر به فنا میرم. نمی دونم چه کنم.
متاسفانه روزهای تاریک و بی امیدی هم شده.

استانبول

 یازده سال پیش گمونم، نشستم روی یکی از اون بیشمار صندلی های تراپی که تا هفت سال بعدش روشون نشستم. مطب دکتر نمیدونم سوم یا چهارم. حالم خوش نب...