Wednesday, March 16, 2022

پنجمین ماه

 شروع کردم زبان اینجا رو یاد نگرفتن. هر بار که سین رو میبینم این تفاوتی که با هم در زندگی در این شهر داریم بیشتر به نظرمون میاد. حالا سین جمله میگه. زمان جمله هاش شاید درست نباشه اما کلماتش درستند. من همون ده تا کلمه ای که از اول میگفتم رو هنوز میگم. هر جا کم میارم تشکر میکنم. وقتی میتونم حرفم رو به صورت حداقلی یا با گوگل برسونم سراغ زبان نرفتم. ور منفیش این بوده که در این شهر به شدت به صورت یک خارجی زندگی میکنم. کسی در جزیره ی شخصی خودش. ور مثبتش هم اینه که از وقتی ذهنم آزاد شده و فهمیدم اولویتم الان سر و سامون دادن به دنیای کاره، مغز آروم گرفته. خیلی آروم تر از سابق.

از یه طرف می ترسم از این شهر برم و همینقدر از شهر رو به دست آورده باشم. از طرف دیگه میدونم اولویت اولم الان چیه و دارم تمام سعی ام رو میکنم اون رو تحقق ببخشم.

و انسان را در موقعیت های پاره شونده آفریدیم. میگن این یه آیه از یه کتاب مقدسی بوده که در گذر زمان حذف شده.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...