دلگرمی؟ نمیدونم. منظورم دلگرمی نیست. چیز بیشتریه. اون لحظه است که دخترک از دل بیتابیهای شبانهاش برام نوشته بود چطور بعد رفتنم شهر خالی شده. یا اون روز که زن پای تلفن اونطور مظلومانه زد زیر گریه که تو رفتی و من واقعا تنها شدم.
من بدون خداحافظی اومدم. رسما فقط گفتم میرم و حرکت کردم. گمونم اما این شیوهی درستی نبود. امشب حداقل فکر میکنم در رو با آداب درست نبستم.
No comments:
Post a Comment