Thursday, March 17, 2022

.

 مادر جون زن زیبایی بود. نه زیبایی به سبک هالیوودی یا مکش مرگما. بلد نبود میزان پیلی کند. بلد نبود لباس های مد روز و سبک مختلف بپوشد. این چند سال آخر رنگ های ساده و بسیار شاد میپوشید. آبی کمرنگ. صورتی بهاری. لباسهای سرشار از شکوفه. بنفش یاسی. من هیچ وقت موهاش را بلندتر از سرشانه اش ندیدم.یک دست و مرتب بود یک دست سفید. و زیبا بود. زیبایی به سبک زنی که زندگی نسبتا دشواری گذرانده و دوام آورده. زیبایی به سبک آدمهای معمولی. دهان سختی داشت. ولی بلد بود چطور بخندد. و میخندید.

امروز به موهای تصویر توی آینه دست کشیدم و گشتم لای ریشه های در آمده. موهای سفید تا همین تابستان جا به جا بودند اما این چند ماه قیامت کرده اند. احتمالا کم کم دست از رنگ کردن بکشم و صبر کنم ببینم موهای واقعی چه رنگی شده اند. بعد فکر کردم به زن پیر و موهای نقره ایش. نه چون آخر سال رسیده باشد، این روزها زیاد یادش افتاده ام. نه به خیر و نه به بدی. ما هیچ وقت رابطه ی خوبی نداشتیم.  بدجور در ظاهر شبیهش هستم هنوز و این شباهت هر سال هم بیشتر می شود. توی آینه این چند وقت زیاد شده ببینمش.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...