Thursday, August 26, 2021

.

بیماری اثر عجیبی روی تن داره. ضعیفش میکنه. انگار که جادو باشه. خودش حالا که رفته، رد اثرش مونده. درد در دست. درد در پا. درد در معده. هجوم دوباره ی بی خوابی. استرس فراوان. اضطراب خرد کننده. شنیده بودم اینبار از بار قبل هم سخت تر میگذره. حالا اما دارم حسش میکنم. تمام دردهای چند سال اخیر یک باره برگشته اند. انگار خاطرات جون گرفتن. سالها بود این همه تن کاهیده نبود..

No comments:

Post a Comment

روز ششم

وسط حرف زدن حضوری با آدمها یکهو جیغ میزنم که زلزله. طرف باید بهم اثبات کنه همه چیز امن و سر جلسه. یکهو کل بدنم شروع به لرزیدن می‌کنه. وقتی ت...