Wednesday, August 11, 2021

گسست

 از آشپزخانه، ظرف قرص‌ها، یک بسته پرونالول کش رفته‌ام. یادم نیست از قرص‌های سابق خودم بوده که نصفه مانده یا دختر جا گذاشته. شب‌ها یکی - گاهی دوتا- سریع پرت می‌کنم درون دهانم و سریع خوابم می‌گیرد و سریع خوابم می‌برد. برام اعتیادش مهم نیست. برام اثر منفی داشتن یا نداشتنش مهم نیست.

ذهنم خیلی چیزها را نادیده می‌گیرد.

در حال توضیح دادن سایت برای پسر بودم و نظر می‌گرفتم و دو سه دقیقه‌ای حرف زدیم. بعد سرفه شروع شد. سرفه‌ی بعدی شروع شد. اوج گرفت. دم رفت. بازدم برنگشت. هر کاری کردم برنگشت. تعلل کرد. انگشتام روی کیبورد چرخید و تایپ کردم «دارم خفه میشم» چند دقیقه بعد بازدم برگشت. جمله پاک شد. برگشتم سر کار.

ذهنم خیلی چیزها را نادیده می‌گیرد.

شهر بوی مرگ گرفته. بوی نا. هراس این چند روز کشنده بود. کاش گذشته باشد.


No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...