تمام داستان، متجلی کردن اون قصه ی عجیبیه که وقتی تنهام تعریف میکنم. شلوغی و آشفتگی گاهی انقدر نویز میندازه و اذیت میکنه که من فقط یک صدای ساکت دائمی دارم. تمام چیزی که میخوام اما همینه. برگردم به ابتدای خط، چیزها رو کاسته کنم و یکبار دیگه صدا رو بشنوم. همین که اگر از نو شروع کنم، یکبار دیگه بشینم و قصه بگم، اینبار برای جهان چه قصه ای تعریف میکنم..
Monday, July 26, 2021
inside out
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
از خیال
نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفتهاش بخوابه. عمیقترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...
-
توانایی تحمل این حجم درد رو ندارم.
-
با چاقو افتادم به جونش. تکه پارهاش کردم و بعد سطل زباله. میون اون ضربهزدنها، یک لحظه ترسیدم از دونستن اینکه آنقدر خشم و انزجارم زیاده که ...
-
امید خلیده زیر پوستم. یک هفته؟ ده روز؟ همین حوالی. از خانه بیرون زدم و دیدم بهار شده. کل امسال در اضطراب و پشت میز گذشت. بدون اغراق. از تیرم...
No comments:
Post a Comment