Friday, July 16, 2021

عجب فتادن مرد است در کمند غزال

بچه ناخواسته بوده. میون قرص های هورمونی و آنتی بیوتیک و غیره، قرص های ضد بارداری زن بی اثر شده. باهاش که صحبت کردم، میگفت هنوز دوستش ندارم. هست. مواظبشم. بهش شیر میدم و حمام می برمش اما دوستش ندارم. گفت خیلی لاغر شدم. کم خونی ام خیلی شدید شده و حرف نگفته اش، این بود که توی این گرونی علاوه بر خرج یک بچه ی نو، مخارج داروهای قوی زن هم اضافه شده. دخترش بود که خبر تولد بچه ی جدید رو بهم داد. گفت زن با استرس گفته وای حالا فلانی میفهمه و میگه سر پیری این باز بچه دار شد؟ چه وقت این کارهاست؟ 

تلفنی که حرف زدیم، جمله رو به روی زن آوردم. گفتم ببین ما تقریبا همسن هستیم. تو فقط یکسال بزرگتری. آروم باش. امیدوارم که این یکی رو با دل خوش بزرگ کنی. دیگه از تصمیم برای سقط و غیره که خیلی وقته گذشته. حالا بچه ات بیست روزه است. حساب هم نکن که تنهایی. میدونم دست تنهایی اما اگر هر جا بشه و کاری از دستمون بر بیاد هستیم. خب؟

زن خیلی مظلومه و به همون اندازه مبارز پرشوریه. شجاع ترین انسانیه که میشناسم و حالا ته دلش ترسیده. انگار یک ستاره از آسمون کم شده.  

تا این زمستون بگذره، کمر انسانهای زیادی خم میشه. آدمها بی شوخی در حال شکستنند.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...