Thursday, July 29, 2021

.

 باید بشینم و در مورد حفره ی خرگوش آلیس بخونم. یه دختر احمقی بود که یه روز خوابالود که بود، خرگوشی رو دید که لباس کامل پوشیده و دیرش شده. دختر انقدر فضول بود که خرگوش رو دنبال کنه و چون ترس از محیط های بسته نداشت، وارد سوراخ خرگوش شد و بعد سقوط کرد و سقوط کرد. هزار اتفاق براش افتاد و هزار چیز عجیب دید. اما خب کل داستان از عبور از حفره ی خرگوش شروع شد. وگرنه که به قدر کافی در نقطه ی آغاز شبیهیم. من همه ی روزها و دقایق بیداریم رو در خوابالودگی و مستی سپری میکنم.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...