شد اولین سالی که نه کادویی گرفتم، نه کیکی داشتم و نه شمعی فوت کردم. برهوت مطلق.
کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...
No comments:
Post a Comment