روز بارانی. پنجره رو باز کردم و دارم سعی میکنم بجز صدای پرنده ها چیزی نشنوم. توی سرم تکرار میکنم فقط یک قدم. این تنها چیزیه که میتونی بهش فکر کنی. فقط به یک قدم بعدی فکر کن.
نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفتهاش بخوابه. عمیقترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...
No comments:
Post a Comment