Monday, February 14, 2022

نواختن

 یونانی های باستان دو کلمه ی مختلف برای زمان داشتند. یادم هست در حدود چه صفحاتی از چه کتابی بود که در موردش خوندم اما متن کاملش یادم نیست. فایل کتاب رو احتمالا میتونم هنوز بگردم و پیدا کنم. باید انجام بدم هم. بعد بیام و نقل کنم که چه بود. تا اون موقع اما باید این خود جدید رو مشاهده کنم. به طرز نویی پوست ترکوندم انگار. به بازی زمان برگشتم. به اون بستری که به جای تعلل میشد تصمیم بگیرم و اجرا کنم. بدجور احساس توان میکنم. بدجور احساس حرکت میکنم. انگارذهنم شفاف شده. دلم میخواد تکلیف هر چیز معطلی که در این روزهام مونده رو مشخص کنم و نتیجه رو ببینم و بعد قدم بعدی. دلم میخواد با خودم صادق باشم. نبودم. چند وقت بود انقدر احساس حرکت نداشتم؟ اصلا کل حرکت معنیش از حضور زمان گرفته میشه. وقتی زمان نباشه و سکون اونطور خفقان آور باشه، مشخصه که حرکتی در کار نیست. ریشه زدنی هم در کار نیست. اما خب توقف هم بخشی از موسیقی جهانه.

ده کیلو از وقتی که اومدم استانبول کم شدم. این خودش برام یک نشانه است که چقدر از  جمود دورم کاسته شده. دوباره گردن در آوردم. دوباره صورتم فرم گرفته. دست. پا. انگار گِل اطرافم ریخته باشه. این حال خوبیه. میدونی؟ انگار طوفان گذشته و حالا با خودم شفاف ترم. 

آمور فتی. چهار سال پیش عباس مخبر نازنین حدود ساعت شش و نیم عصر برامون از این جمله ی مارکوس اورلیوس گفت. از برخورد قهرمانانه در زندگی. از فلسفه ی رواقی. یادم هست که چقدر اون روز ترسیده بودم و منتظر بودم از پشت هر بوته ای، از دل هر سیاهی کسی بیرون بیاد و زندانیم کنه. هراس آدم رو سرد میکنه و هنوز میتونم وحشت اون شب رو وقت برگشت به خونه به یاد بیارم. میتونم خودم رو درک کنم که چی شد که قدم به قدم دور شدم و گم شدم و ساکن شدم. اما برای هر چیز در زیر آسمان زمانی هست. اگر زمانی برای ایستادگی کردن و مقاومت هست، زمانی هم هست که میشه حرکت کرد. میشه رشد کرد. میشه رفت. اسمش هنر زندگی کردن در زمانه ی توفان های عظیم باید باشه. جلوی توفان همیشه نمی ایستند. گاهی باید نرمی کرد. که بگذره.

فکر میکنم این رو یاد گرفتم.اومدم بنویسم که کاش این رو یاد گرفته باشم دیدم که نه. حالا یک قدم جلوترم. فکر میکنم این رو یاد گرفتم. وقتشه به خودم برگردم.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...