Monday, August 8, 2022

هوای حوصله شرجی است

کلام ناکارآمد است چون انسانها یکجور از کلمات برداشت معنایی نمیکنند. مثلا من سعی میکنم حس نوچی تن در امروز را، یا مثلا حس بی تابی مبهم گزگز گونه ی در روال این روزها را با کلمه توصیف کنم. اولی میشود امروز هوا اینجا شرجی است. یا دومی: کلافه ام. بعد تو - که کلمه ها را میبینی - چشم هات این دو جمله را میخواند: امروز هوا شرجی است. و کلافه ام. بعد یا از جملات ساده میگذری یا فکر میکنی به یک روز شرجی یا به یک حس کلافگی. هوایی که احتمالا شبیه هوای امروز این شهر نبوده. کلافگی که میتواند ناشی از هر اتفاقی باشد. آدم، اگر به صرف کلام قرار بود ارتباط برقرار میکرد، خیلی تنها بود. خیلی تنها.
فکر کرده بودم که کاش صحبت میکردیم. از خودم پرسیده بودم که خب مثلا اگر قرار بود حرف بزنی، از کجا شروع میکردی و تا کجا می رفتی؟ بعد یاد بی کفایتی کلام افتادم. یاد تمام دفعاتی که یک باره و دوبار و ده باره تلاش میکنم موضوعی را توضیح بدهم انگار بخواهم بگویم ببین، شرجی یعنی این. نوچی یعنی این. گزگز تن یعنی این. من اینطور احساس بی تابی میکنم. فکر کردم که چه بیهوده. دلم خواست اما صحبت کنیم. نه. دلم خواست حرف بزنم. شنیده شوم. فهمیده شوم. نه که پاسخ بشنوم. دلم خواست فکر کنم حساسیت به گرما، به رطوبت، به نوچی فقط مختص من نیست. (دلم میخواهد مشخص باشد که منظورم از گرما و رطوبت و نوچی، فقط گرما و رطوبت و نوچی نیست.) شروع کردم حرف زدن. راه رفتم و حرف زدم. راه رفتم و حرف زدم. حرفهایی که هرگز نزده بودم. در خیابان هایی که هرگز نرفته بودم. کوچه های جدید. خیابان های جدید. آدم هایی که میدانستم احتمالا هرگز از کنار هم بعد از این رد نشویم. بخشی از شهر که احتمال اینکه دوباره بروم به شدت کم است. پانصد قدم. هزار قدم. دو هزار قدم. ده هزار. پانزده. بیست. بیست و شش هزار و نهصد و سی. بعد صدای درون سرم آرام شد. همه چیز انگار بیرون ریخت. 
من خیابان ها را به شمایل کلماتی میشناسم که وقت عبور از آنها  به غلیظترین شکل تجربه شده اند. مثال عزیزش؟ تهران. میدان گلها. خیابان گلها تا امیرآباد. تلفیقی از صدای خنده و آغوش و مهربانی. حالا باید روی نقشه علامت بزنم و این بخش شهر را دوباره نامگذاری کنم که خیابان اوقات نوچ.
اما ثمربخش.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...