میدونی، شبیه شنا کردن در دریا میمونه. من فقط میدونم الان دارم پا میزنم. نمیدونم اما لحظه ای که خستگی بهم غالب بشه، غوطه ور میمونم یا فرو میرم.
در یکی از غریبترین چالههای افسردگی زندگیام قرار گرفتهام. خواستم بنویسم پرت شدهام دیدم که نه. انگار غنوده باشم. درکم از زمان، درکم از جه...
No comments:
Post a Comment