یک جایی ام بغل تمنای شدید «لطفا کسی را نبینم» یا «لطفا کسی زنگ نزند» یا «لطفا فراموشم کنید». همان کنارها. از خستگی در حال شکستن.
جایی برای پنهان شدن میان آدم ها. لابلای کتاب ها و شعرها
نوشتم: شلوغی جادو زن جان؟
جایی برای پنهان شدن میان آدم ها. لابلای کتاب ها و شعرها
ReplyDelete