یک جایی ام بغل تمنای شدید «لطفا کسی را نبینم» یا «لطفا کسی زنگ نزند» یا «لطفا فراموشم کنید». همان کنارها. از خستگی در حال شکستن.
جایی برای پنهان شدن میان آدم ها. لابلای کتاب ها و شعرها
وسط حرف زدن حضوری با آدمها یکهو جیغ میزنم که زلزله. طرف باید بهم اثبات کنه همه چیز امن و سر جلسه. یکهو کل بدنم شروع به لرزیدن میکنه. وقتی ت...
جایی برای پنهان شدن میان آدم ها. لابلای کتاب ها و شعرها
ReplyDelete