Saturday, October 9, 2021

تهران

 توی خواب و بیداری تاب میخورم و چیزی اذیتم می‌کنه. نمی‌ذاره عمیق بخوابم. بین غلتیدن و پتو رو جلو عقب کردن و حس گند تن، یک دفعه هوشیار میشم که اوه. صدای کوچه است که داره جارو کشیده میشه. تمام تن، گوش میشم. شب داره خداحافظی می‌کنه. شهر داره خداحافظی می‌کنه.

این بهترین شیوه‌ی بدرود بود سرزمین نازنین من. بابت تمام دقایق امنیت و عاشقی ممنونم. بابت تمام موسیقی بی‌نظیر شب‌ها. امیدوارم یک جا، یک بار، کسی با شوق من به نجواهای شبانه‌ات گوش بده.


No comments:

Post a Comment

از خیال

نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفته‌اش بخوابه. عمیق‌ترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...