Thursday, March 25, 2021

پناه

یک لحظه هست که آدم ها خانه ام را، آغوشم را امن ترین جای جهان میدانند. میرسند و هق هق میکنند و از بین هزار طوفان و هزار مکان، می آیند اینجا. آن دقایق قدرتمندترین ِ خودم هستم.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...