Wednesday, December 8, 2021

خالی کردن ذهن

 ذهنم خیلی شلوغ شده و تقریبا این رو هیچ کاریش نمیشه کرد. یه لیست جدید توی سرم باز شده به اسم کارهایی که باید برم ایران تا انجام بشن. میبینم چطور دائم دنبال نقطه فرارم و از طرف دیگه میگردم ببینم همینجا شدنی هست یا نه. بعضیش هست. بعضیش نیست. خب تکلیف اقامتم هنوز مشخص نیست و تا نشه، همینجا خواهم موند. امروز فهمیدم کل پروسه رو یکبار اشتباه رفتم. این یعنی یک ماه عقب افتادن کارها که خب باز امروز فهمیدن بهتر از هفته ی بعد بود. حالا همه چیز عقب افتاده. فکر کردم سال جدید میلادی رو جور دیگه ای آغاز میکنم. 

 بچه آخرین باری که بهش گفتم اگر کارها به وقتش انجام بشه سه روز باید بیام و برگردم، برام نوشت قم که نرفتی. بشین سر جات. حالاهمه چیز اجبارا عقب افتاده. احتمالا بازی عجیب ناخودآگاه این وقتها بیرون میزنه. نوش جونش. هستیم همینجا.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...