نیاز به سکوت داره رگ هام رو پاره میکنه. نیاز به مکث برای به پایان رسوندن خطوط این روزها. دختر کمتر از سه هفته ی دیگه میرسه. تا رسیدنش، وقت دارم در یکی از بی صداترین دنیاهای این سالها خودم رو طراحی کنم.
کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...
No comments:
Post a Comment