Thursday, September 16, 2021

پیچ و تاب مغز

دلخوری ام از زن ناسور شده. دو سه روزی گذشته و هیچ چیزی فروکش نکرده که هیچ، آب هم خورده و لجن های سابق هم حتی بالا آمده. فکر اینکه کسی نامهربانانه با من برخورد کرده، حالا خشمگینم میکند. قبل تر صبوری میکردم؟ قبل تر نامهربانی ام به سمت خودم نشانه میرفت؟ کاش خودخوری اش هم از بین برود. کاش آزردگی با به رسمیت شناخته شدن، کمرنگ میشد.

No comments:

Post a Comment

از خیال

نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفته‌اش بخوابه. عمیق‌ترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...