دلخوری ام از زن ناسور شده. دو سه روزی گذشته و هیچ چیزی فروکش نکرده که هیچ، آب هم خورده و لجن های سابق هم حتی بالا آمده. فکر اینکه کسی نامهربانانه با من برخورد کرده، حالا خشمگینم میکند. قبل تر صبوری میکردم؟ قبل تر نامهربانی ام به سمت خودم نشانه میرفت؟ کاش خودخوری اش هم از بین برود. کاش آزردگی با به رسمیت شناخته شدن، کمرنگ میشد.
Thursday, September 16, 2021
پیچ و تاب مغز
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
افتخار
کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...
No comments:
Post a Comment