آدمها افتادند به نرمالایز کردن ترس. که طبیعیه بترسیم و زبان به کام بگیریم و کنج عافیت بشینیم و هر وقت خواستیم قاطی مبارزه بشیم، شما از حضورمون ذوق کنین و دست و جیغ و هورا بکشید برامون. زبونی داره ارزش پیدا میکنه. از انزجار دارم میلرزم.
کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...
No comments:
Post a Comment