Tuesday, October 18, 2022

از خوابها

چند شب پیش خواب دایناسور دیدم دوباره. دومین بار بود و از اولی حدود ده سالی میگذشت. توی یادداشتی که صبح در اون لحظات بیدار شدن و وحشت نوشتم، اشاره کردم که توی فنس یک فیل بوده و بعد یک دایناسور اضافه میشه. من که رسیدم فیله ناپدید شده بود. در نبرد، کشته شده بود. همه چیز شلوغ بود. فرصتی برای رسیدگی به مسائل شخصی نبود. جهان داشت به سرعت تغییر میکرد و گم شدن یک فیل و کشته/ خورده شدنش توسط یه دایناسور چیزی نبود که کسی بهش توجه کنه.
چند لحظه بعد توی خواب تیرکس نازنین (که هیچ شباهتی به دایناسورهای تلویزیونی نداشت و به غایت وحشی بود) دست دراز کرد و مامان و بابا رو در عرض چند ثانیه کشید توی فنسش و تکه تکه کرد. صبح که بیدار شده بودم هنوز گلوم از شدت جیغ زدن درد میکرد.
اینجا نوشته این راهیه که کابوس ها رو به رویا تبدیل کنیم. گلوم شروع به خارش کرده.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...