Tuesday, November 27, 2018

کمی آغوش. کمی آرامش.

بهم میگه چیزی نمیخوای؟ خب، دخترکم چند ماهه مریضه و من میترسم از دستش بدم. میگم غذای اون لطفاً. فقط وزن داره. میگه باشه‌. و به جز اون؟ میگم هیچی.
میگه یه چیزی برای خودت. یه چیزی برای خود خودت. چیزی که حالت رو بهتر کنه. میدونیم تحت فشاری. چی بهترت میکنه؟
فکر میکنم که چی؟ گمونم الان هیچ چیزی. نه هیچ چیز بیشتری.

No comments:

Post a Comment

از خیال

نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفته‌اش بخوابه. عمیق‌ترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...