Thursday, May 20, 2021

.

 دختر میگفت این امضای مهمان داری توست. یک سینی بزرگ برمیداری. پر میوه میکنی. میشینی روبروی آدم. حرف میزنی و پوست میکنی و قاچ میکنی و می شنوی. آدم به خودش می آید و میبیند سیر و راضی و در امان است.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...