شب، وقت خواب، مابین آن کش و قوس و کلنجار رفتن و تاب خوردن و تلاش کردن برای خوابیدن و نخوابیدن، دست ببر سمت تور پرده. کنارش بزن. زل بزن به آسمان. ظلمات اگر باشد و بختیارت، ستاره میبینی. گرگ میش اگر باشد و بختیار باشی، گلپنبههای ابر.
کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...
No comments:
Post a Comment