گفت تو دوستشون نداری. تمام مشکل همینه. مکث کردم که نه. دیگه دست از وانمود کردن هم برداشتم.
کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...
No comments:
Post a Comment