Friday, April 9, 2021

به ‏جان

می‌دونی، مثل متجلی شدن عمیق‌ترین رویای سالهای طولانی زندگیه. مثل نگاه کردن به قشنگ‌ترین خواسته‌ی سالها. مثل یه برگ درخت نورس، ابتدای بهار. نرم. کرک‌آلود. ظریف. شکستنی. دست جلو می‌برم و لمسش نمی‌کنم. به جاش انگار گسترده می‌شم و در بر می‌گیرمش. به دور از دست باد. دور از دست سرما. 
جهان رو از پشت مه میبینم و انگار تمام دنیای اطرافم معلق در هوا موندن. مرز بین واقعیت و خیال مشخص نیست و اینجا فروردینه.

No comments:

Post a Comment

از خیال

نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفته‌اش بخوابه. عمیق‌ترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...