چندمین کتابی که در یک زمان کشدار طولانی دست گرفتم، اولین کتابی بود که تموم شد. متن ساده ای داشت و باز بارها مچ خودم رو گرفتم که حواسم پرت شده و چشم از روی جمله ای گذروندم بدون اینکه بفهممش. باز جمله از نو. خواندن از نو. گمونم وقت به دست آوردن دستاوردهای خیلی کوچک اما شمردنیه. مثل همین. فاخر بودن رو کنار بذارم. خوندن اونچه که لازمه رو کنار بذارم. فقط از کلمات لذت ببرم.
میترسم خدای کلمه قهرش بیاد. از این میترسم. مجازاتیه که من رو از خودم میگیره.
No comments:
Post a Comment