Monday, April 12, 2021

بعد از پایان.

 اسمش می افته روی گوشی موبایلم. دیر میبینم. تماس، از دست رفته. زل میزنم به اسمش و صدای توی سرم شروع میکنه به جیغ زدن که نه. نه. این نمیتونه حقیقی باشه. نمیشه که دوباره زنگ بزنه. این باید یه کابوس باشه.

بعد از خواب میپرم. انگار که آرزوم برآورده شده باشه. تنش میمونه اما. تنش هنوز مونده

..

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...