تلفن رو قطع میکنم و زل میزنم به تیغهی آفتاب روی تخت. به برگ انجیر سبز. صدای توی سرم میپرسه میترسی؟ میترسم. آره. میترسم.
وسط حرف زدن حضوری با آدمها یکهو جیغ میزنم که زلزله. طرف باید بهم اثبات کنه همه چیز امن و سر جلسه. یکهو کل بدنم شروع به لرزیدن میکنه. وقتی ت...
No comments:
Post a Comment