Sunday, September 30, 2018

جزئیات

فقط یک لحظه نگاهش بین فاصله‌ی شالم و یقه‌ی پیرهنم گیر کرد. دید.‌ پلک زد. فقط یک لحظه صداش کش پیدا کرد. گذشت.

No comments:

Post a Comment

روز ششم

وسط حرف زدن حضوری با آدمها یکهو جیغ میزنم که زلزله. طرف باید بهم اثبات کنه همه چیز امن و سر جلسه. یکهو کل بدنم شروع به لرزیدن می‌کنه. وقتی ت...