Sunday, January 9, 2022

اینجا

خوابم و زلزله اومده. من از هراس از خواب میپرم در خواب. از سمت شیشه ای خونه فاصله میگیرم و میدونم نمیتونم خودم رو به زمین امن برسونم. میدونم ممکنه کمر ساختمون بشکنه و کشته بشم. میدونم ممکنه هر لحظه فرو بریزیم. ساختمون  شکل سه مکعب روی هم قرار گرفته است که کمی فقط کمی چرخیده و برای زلزله، میبینم چطور همه چیز به هم میریزه و مکعبها روی هم می لغزند. توی خواب گربه ها رو بغل میکنم و منتظر میمونم فقط. میدونم جون به در نخواهیم برد. بعد بیدار میشم و تمام ساعت های باقیمونده تا روشن شدن هوا و راحت شدن خیالم از امنیت رو به مهی زل میزنم که روی شهر رو گرفته.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...