گفتم میدونی، نقطهی عجیب دوستی اونجاست که دیگه مرز بین رفاقت و دلدادگی محو میشه. مثلا من گاهی یادم میره پسر دوستمه یا محبوبم. فقط انگار قلبم میتپه تا مطمئن باشم خوبه. امنه. خوشحاله. جوری که هر شب برگشتنش به خونه مهمترین اتفاق روزه. بدون ذرهای حس خواستن یا تملک.
اهمیت او، برای او بودن. همون خود لعنتی سرتق بداخلاقش.
No comments:
Post a Comment