یک کتابچه گرفتم برای سنجیدن این روزهام و مرتب کردن میزان کارها و تنظیم میزان نیاز به شتابزدگی ام. یک بخشی اش نوشته بود هر کسی در زندگی حتما شانسهای بزرگی داشته. بزرگترین شانسی که آورده ای کدام بوده؟ خنده ام گرفت که حتما منظور نویسنده برنده شدن اتفاقی در یک مسابقه، گرفتن ضربه ای در بیسبال یا به ثمر رسیدن گل در فوتبال، برنده شدن در لاتاری یا چیزهایی از این قبیل بوده. یادداشت کردم بازداشت نشدن فلان روز، قسر در رفتن فلان موقعیت و حسابی دویدن و کتک نخوردن در سیزده آبان یازده سال پیش.
Thursday, November 5, 2020
یاد بعضی خاطرات روشنم میدارد
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
روز ششم
وسط حرف زدن حضوری با آدمها یکهو جیغ میزنم که زلزله. طرف باید بهم اثبات کنه همه چیز امن و سر جلسه. یکهو کل بدنم شروع به لرزیدن میکنه. وقتی ت...
-
توانایی تحمل این حجم درد رو ندارم.
-
کاش یک شیوهی درست تشکر یاد بگیرم. باید تشکر کنم و کلمات کافی نیستند.
-
با چاقو افتادم به جونش. تکه پارهاش کردم و بعد سطل زباله. میون اون ضربهزدنها، یک لحظه ترسیدم از دونستن اینکه آنقدر خشم و انزجارم زیاده که ...
No comments:
Post a Comment