Tuesday, November 24, 2020

هر روز از ولیعصر چندین بار صدای آمبولانس می آید و بند دلم پاره میشود

گلدان جدیدمان که پشت پنجره ی اتاق پسر بود، یخمال و چلیده شده. مهمانش کردم به اتاقم و از امروز، قرار شده هر روز چند نوبت اسپری آب بگیرد و سهم نوازشش چند برابر شود و اصلا تا آخر فصل سرما همینجا بماند. من از یک طرف چسبیده ام به شوفاژ و کله ام را تکیه داده ام بهش و آرام سرفه میکنم و دنبال آفتاب میگردم، گلدانکم، طفل معصوم، از آن سمت برای یکبار دیگر تلاش میکند از پا نیفتد.



No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...