می پرسه بهتری؟ میگم میدونی، یونگ برج بولینگن رو در اوج روزهای افسردگی و تنهایی و طرد شدگیش ساخت. کار دیگه ای که از دستم بر نمیاد. دارم دوام میارم و به جای آجرهای برجم، کوک میزنم.
نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفتهاش بخوابه. عمیقترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...
No comments:
Post a Comment