غمگینم. وقت غم، احساس بیپناهی میکنم و درگیر بیپناهی که میشم، دلم برات و برای حضورت تنگ میشه. انگار یه حفرهی بزرگ وسط دنیا دهن باز کرده. مثل اونجا که میگه: و جهان، از هر سلامی خالی است.
نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفتهاش بخوابه. عمیقترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...
No comments:
Post a Comment