Wednesday, June 18, 2025

بهار سخت

به بدترین و فروپاشیده ترین حالی که در زندگیم به یاد میارم رسیدم. توانم در حدی نیست که از خونه خارج بشم. حالم خوب نیست. به وضوح افتضاحم و حتی نمیتونم در موردش صحبت کنم. تلخم. گزنده ام. و تمام سعی ام رو دارم میکنم از آدمها فاصله بگیرم چون نمیخوام درد من بودن، درد ایرانی بودن رو بریزم روشون. حالم بده اما. به وضوح حالم بده. از این پیچ سالم نمیگذرم. این تنها چیزیه که میدونم.

No comments:

Post a Comment

از خیال

نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفته‌اش بخوابه. عمیق‌ترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...