Thursday, June 19, 2025

روز ششم

موقع خداحافظی گفتم می‌تونم بغلت کنم؟ گفت آره. با کیف و لپ‌تاپ و کوفت و زهرمار دستهام رو حلقه کردم دور گردنش و دیدم ای وای. الان میزنم زیر گریه و بدتره که. گفت خوبی؟ گفتم نه. اینترنت ایران قطع شده و هر بار اینترنت قطع میشه یعنی تعداد زیادی آدم دارن میمیرن. هیچ خبری نیست. گفت من واقعا متاسفم. گفتم ممنونم. و می‌دونم چقدر همکار بدی هستم این روزها. واقعا نمیتونم بیشتر از این خودم رو مدیریت کنم. 

No comments:

Post a Comment

واحه

در یکی از غریب‌ترین چاله‌های افسردگی زندگی‌ام قرار گرفته‌ام. خواستم بنویسم پرت شده‌ام دیدم که نه. انگار غنوده باشم. درکم از زمان، درکم از جه...