Tuesday, February 14, 2023

خالی کردن ذهن

 میدونی، من خیلی به عدالت فکر کردم این مدت. به اینکه آیا جهان با ما با قانونی مثل قانون کارما رفتار میکنه؟ به اینکه ما اگر خوب باشیم آیا جهان موظفه با ما خوب برخورد کنه؟ وقتی حسن نیت داریم چطور؟ وقتی بهترین حالت خودمون هستیم چی؟ سخت ترین جای جهان اما همینه که مهم نیست من چقدر سعی کنم خوب باشم. یک جایی اون کسی که زخم میزنه منم. اون کسی که به آدم نزدیکش خط میندازه. میتونم سعی کنم این کار رو نکنم یا آگاهانه نکنم یا با بدجنسی نکنم. اما میشه ادعا کرد همه ی ما هرگز اون جنایت کار درون زندگی نزدیکانمون نیستیم؟ نه گمونم. 

همون طور هم نمیشه زخم نخورد. حتی عزیزترین آدمت هم ممکنه بهت زخم بزنه. نه چون بدجنسه. نه چون بی توجهه. جهان این شکلیه. واقعا این بخشی از بودگی جهانه. میشه این وقتها همه چیز رو به هم دوخت؟ میشه حق به جانب بود؟ نه نمیشه.

یک روزی فکر کرده بودم گیاه خوار بودن کمکم میکنه کمتر درد تولید کنم. یک روزی فکر کرده بودم دستم اصطلاحا بلده به خیر بره. اشتباه کردم اما. آدم گاهی خودش رو حتی ناامید میکنه. هیچ راهی ندارم گاهی که بپذیرم اون کسی که از چنگالهاش خون میچکه منم. همونطور که گاهی اونی که خونش میچکه من بودم.

خیلی زندگی عجیبه. خیلی.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...