Thursday, May 19, 2022

گریز

 میدونی، اگر زمانه زمان دیگه ای بود، اگر من این همه سال درگیر سیاهی نبودم و الان اینطور فکر قدم های بعدی مشوشم نکرده بود، اگر هر روز درگیر ساختن و دوباره یک قدم به پیش و پس نبودم، دلم میخواست این میل شدیدم به رنگ و نور و ترانه رو یکی کنم و اون طرح قدیمی طراح شدن رو پی بگیرم. طراح رقص. طراح لباس. طراح نقش. برای من از اون حسرت هاست که نه به صورت زخمی بر جان که شبیه اندوه ملایمیه که وقت نگاه کردن به چیزهای گسترده به جان آدم میشینه. اندوه وقت نگاه کردن به آتیش. اندوه وقت نگاه کردن به دریا در روز ابری.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...