خبر رو کامل یادم بود. با جزئیات تمام خونده بودم. اسم شهر رو اما یادم نبود. توی نقشه که پیداش کردم، آخرین شهر قبل از مرز بود. دور دور. محروم محروم.
تو سرم یه ارکستر به چه بزرگی ساز کوبهای میزنه. اندوه یه بچهی ده ساله چقدر میتونه عظیم باشه؟
نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفتهاش بخوابه. عمیقترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...
No comments:
Post a Comment