Saturday, July 29, 2023

خط کشیدن روی کاغذ

خودت رو از بیرون نگاه می‌کنی و میبینی که آدم جزئیاتی. با شوق داغ برای تقسیم کردن کوچکترین بارقه‌های تفاوت. آدم لذت بردن از چای شیرین برای اون لحظه‌ی زیبای نگاه کردن به امتزاج لایه‌های قرمز چای وقت حل شدن شکر. آدم زل زدن به حرکت نور. آدم پیدا کردن عادی‌ترین و قایمکی‌ترین گوشه‌های شهر. آدم نگاه کردن به بیرون پنجره‌ها و بعد به یاد آوردن صدای آدمها با تصویر اون طرف پنجره. میبینی آدم چیزهای کوچکی. حتی اگر بزرگ بخوای. بزرگ آرزو کنی. بلند بخندی. اون چیزی که نگاهت می‌داره اما، کوچکه. اونقدر که معمولی هم گاهی کلمه‌ی تجملاتیه براش.
زیر پل، ریسه‌های سبز گیاه آویزون بود. ترکیب نور، پل، آب و حیات. فکر کردم که جادو. نه کم. نه زیاد. اندازه.
جادو.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...