Wednesday, May 17, 2023

.

بابا یک بازی جدید روانی شروع کرده با من. اینطوری که ته هر سری چت کردنمون -من رو صدا اذیت می‌کنه و مشتاق تلفن نیستم معمولا- برام می‌نویسه دوستت دارم عزیزم. پشت حرفش میفهمم اینه که ببین، بچه، من نمیتونم زندگیت رو برات از این راحت‌تر کنم. نمیتونم تو رو مجبور کنم به حرفم گوش بدی یا خیلی نمی‌تونم‌های دیگه. اما خب دوستت دارم حتی اگر کله‌شق و اعصاب خردکن باشی. 
دور و برم پر‌ از پدرمادرهایی هستند که خودشون فرصت اینطور درک شدن رو نداشتن اما تمام سعی‌شون رو کردن بهترین ورژن خودشون باشند. نسلی که تراپی و کتاب خودیاری و هزارتا چیز دیگه معمولا در ساختار زندگیشون نبوده. فکر کن توی دنیای مهاجرت کردن آدمها و اپلیکیشن و برنامه نویسی و غیره، گیر کنی و مجبور باشی خیلی چیزها رو در سن بالای پنجاه یا شصت یاد بگیری. بعد یادت بمونه آخر هر صحبت بنویسی دوستت دارم عزیزم. 
فکر میکنم مهم نیست ما چه کنیم. نسلی که الان شصت و چند به بالا هستند، شجاعترین مردمانی هستند که در حیاتمون باهاشون مراوده داریم.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...