چرا آدمها از چشممون می افتند؟ بعدش با جای خالیشون چه کنیم؟ من که یکی از دو انتخاب اولم همیشه نامجو بود الان مدتها شده که نمیتونم هیچ چیزی ازش گوش بدم. این همه سخت گیری از کجا میاد اسماعیل؟ چرا من نمیتونم هیچ وقت به پشت سرم دوباره نگاه کنم؟
گفت بهت زنگ بزنم؟ گفتم آره فقط پنج دقیقه صبر کن. زنگ زد و یک جوری از دقیقه ی اول با مهر تمام بهم صحبت کرد که من اینور ذوب شدم. هجده سال بود...
No comments:
Post a Comment