Friday, September 13, 2024

برش

 یه مردی هست که داره دقیقا زندگی رویایی من رو زندگی میکننه. همون کشور که میخوام. همون شهر. همون سبک زندگی. همون خل خل بازی ها. مدیرعامل شرکت نسبتا کوچک خودشه در همین کار من. آدم بسیار سرتقی هم هست. 

از اینکه انقدر رو اعصاب منه هم حتی خوشم میاد. ساختاری که برای زندگیش چیده، عالیه. از معدود آدمهایی که من بهشون میگم موفق.

No comments:

Post a Comment

ناگزیر

 گفت بهت زنگ بزنم؟ گفتم آره فقط پنج دقیقه صبر کن. زنگ زد و یک جوری از دقیقه ی اول با مهر تمام بهم صحبت کرد که من اینور ذوب شدم. هجده سال بود...