Monday, March 2, 2020
.
از ضعف متنفرم. میتونم این جمله ی سه کلمه ای رو تا صد بار بنویسم. از ضعف متنفرم و نمیدونم این ترس از مریضیه یا خود بیماری. باید برای اسباب کشی کمک بگیرم. یاد اولین باری که سال هشتاد و دو دکور اتاقم رو عوض کردم افتادم. همه چیز رو خودم جا به جا کردم. میز و تخت و کمد رو که هیچ کدوم سبک نبودن. یه جا تخت از دستم ول شد و کوبیده شد روی شست پا و ناخنم تماما سیاه شد. حالا اما نفسم نمیرسه که یک کارتن کتاب رو تنهایی جا به جا کنم و هشت تا پله حتی پایین ببرم. از ضعف متنفرم. میتونم این جمله ی سه کلمه ای رو تا صد بار بنویسم.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
از خیال
نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفتهاش بخوابه. عمیقترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...
-
توانایی تحمل این حجم درد رو ندارم.
-
با چاقو افتادم به جونش. تکه پارهاش کردم و بعد سطل زباله. میون اون ضربهزدنها، یک لحظه ترسیدم از دونستن اینکه آنقدر خشم و انزجارم زیاده که ...
-
امید خلیده زیر پوستم. یک هفته؟ ده روز؟ همین حوالی. از خانه بیرون زدم و دیدم بهار شده. کل امسال در اضطراب و پشت میز گذشت. بدون اغراق. از تیرم...
No comments:
Post a Comment