Tuesday, January 21, 2020
.
بعد از یک ماه و چند روز، هنوز وقت صرف نکردم که بخونم این قرصی که هر شب و صبح دارم میخورم کارایی و عوارضش چیه. فقط گاهی حس میکنم جایی از تنم گزگز میکنه. میفهمم یادم رفته بخورمش. گاهی گیج میره سرم. یادم میره یادم رفته. و چند گاهی ِ دیگه که هی و هر بار یادآوری میکنه ما خیلی در بند تن که چه عرض کنم، در خدمت هورمون ها و واکنش های داخلی بدنیم.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
از خیال
نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفتهاش بخوابه. عمیقترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...
-
توانایی تحمل این حجم درد رو ندارم.
-
با چاقو افتادم به جونش. تکه پارهاش کردم و بعد سطل زباله. میون اون ضربهزدنها، یک لحظه ترسیدم از دونستن اینکه آنقدر خشم و انزجارم زیاده که ...
-
امید خلیده زیر پوستم. یک هفته؟ ده روز؟ همین حوالی. از خانه بیرون زدم و دیدم بهار شده. کل امسال در اضطراب و پشت میز گذشت. بدون اغراق. از تیرم...
No comments:
Post a Comment